- ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۸
خانه موقت سپیده
تا زمانی که بلاگفا درست بشه اینجام..
خیلی ناگهانی برای تعطیلات پیش رو داریم میریم سفر... اونم کجا...شمال...خدایا شکرت
با خاله و داییم میریم. من و همسر و خواعرم
چمدونای خوشکلی که برای عروسی خریده بودیم رو اوردم بیرون
این اولین سفری هست که داریم راه دور میریم و من کلی ذوق دارم.همسر طبق معمول نود درصد حقوقش رو فرتی ریخت تو کارتم . از وقتی پستش عوض شده به لطف خدا تقریبا حقوقش دو برابر شده اما باز هم نود درصد حقوقش رو به من میده
از شرکت هزینه ایاب و ذهابش گرفت اما نصفش رو داد به من
میگم اینا که پول بنزینته میگه نه بگیر...پیش تو باشه
الانم که گفتم برای سفر لباس لازمم جایزه شرکت مه یه مبلغی بود رو بهم داد. بخدا اینا رو برای پز دادن نمی نویسم فقط مینویسم که یادم نره همین
خدا کنه بهمون خوش بگذره. اولین سفرمونه. دایی کفت کافیه برسید تهران دیگه از اون به بعدش با من
خدایا کمک کن به هممون خوش بگذره
مینویسم از تمام روزهای سختی که به من گذشت
از تمام روزهایی که به امید بهشت، آتش جهنم را تحمل کردم
میدونم قضاوت میشم...اما می نویسم
به زودی بیشتر این 10 سال رو می نویسم
از تمام روزهایی که به امید بهشت، آتش جهنم را تحمل کردم
میدونم قضاوت میشم...اما می نویسم
به زودی بیشتر این 10 سال رو می نویسم
مگه این شهر چقدره...ولی بازم باید همه چی دست به دست هم بده که من اون موقع شب تو رو با یه دخترک تو خیابون ببینم...دخترک شاد بود...خیلی شاد...تا خود صبح کابوس دیدم...فقط کابوس...